پرنسس رزالینپرنسس رزالین، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره

شاهدختِ من

دهمین ماهگرد شاهدختم

عشق مامان دختر ناز و باهوشم دهمین ماهگردت مبارک زندگی من.کلی عکسو حرف دارم اما فعلاً وقت ندارم ثبتشون کنم.ما خونه ی آقاجونیم در شیراز. آقاجون واست کیک گرفتن و غذا از بیرون سفارش دادن و مامان جون هم عروسک و دو دست لباس خوشکل بهت هدیه دادن و دورهم دهمین ماهگردتو شاد بودیم. ممنونیم.جای دایی جون دانیال عزیزم و بابایی گلی خالی بود.الهی همیشه شاد و موفق و سلامت و مهربون باشی.آمین  ...
31 تير 1396

happy first tooth :)

چند روز پیش اولین دندونت جوونه زد رز طلایی من اینم از رد دندونهای رز بیهمتای ما روی شکلات  ابتدا تصمیم داشتم رشت واست یه جشن  دندونی پرفکت بگیرم اما مقارن شد با خریدن یه خونه ی عالی در شیراز توسط آقاجون. نظرمون عوض شد و قرار گذاشتیم جشن دندونیتو در حافظیه ی شیراز و طی یک دورهمی ادیبانه برگزار کنیم.این محافل با روحیه ی هممون سازگار تره. آقاجون و مامانجون واست آش دندونی پختن و برای اقوام و آشنایان در لار. دستشون درد نکنه ممنونیم . اتیکت روی ظرف رو منو دایی دانیال طراحی کردیم.همه دوستش داشتیم  خصوصاً قسمت پرنسس رزالین. آخه کلمه ی پرنسس بینهایت برازنده ی نام و چهره ی گلدخترمونه منو بابایی هم کمی هله هول...
17 تير 1396

همون همیشگی نه بیشتر نه کمتر

باورم نمیشه! نرفتم! آیین رونمایی از کتاب "یادگار ماندگار" منظورمه. تا آخرین لحظه  چندبار  پیامک دعوت واسم اومد و من هربار با شنیدن منادیِ لرزان گوشیم فقط اعصابم از کرخی خودم مچاله شد. اقایان دولت آبادی، ابتهاج،ابراهیمی دینانی، احمد احمدی،اصغر دادبه،بهاءالدین خرمشاهی،موسوی گرمارودی ، آیدین آغداشلو و... بزرگان دیگه ای که من از دیدارشون محروم شدم. دلم میخواست بازه ی زمانی اندکی میجستم و با فیلسوف دینانی همصحبت میشدم.اما نشد. حتی لباس پوشیدم. کیفمو آماده کردم.بلیط رزرو کردم! نمیدونم چرا نشد! انگار یکی منو میکشید.میخم کرده بود به خونه. خودمو سرگرم آشپزی کردم. مادرجونت یه نوع خوراک مرغ با غوره بهم یاد داد.منم رسپیشو عوض کردم...
13 تير 1396

تراویدن احساس هنگامه ی روییدن صبح

مشغولم.امروز باید جمعبندی شده و کامل تحویل بدم.احتمالا تا یکی دو ساعت دیگه کار دارم.وقتی بیداری نمیذاری. مجبورم به ثانیه های خوابت متوسل بشم. از آپشنهای کدبانوییم بگم که یه پارچه ی خوشکل هم گرفتم یه مانتوی گشاد و خنک تابستونی بدوزم.الگوش رو در آوردم. اما نمیتونم بدوزمش! از صدای چرخ خیاطی بدت میاد و گریه میکنی.وقتی هم که خوابی این صدا سریعاً بیدارت میکنه.  الان خوابید. چه خوشی عظیمیه داشتنتون.یه جور آرامشه یا خیال راحت. راستی رز طلایی من وقتی تشنه ست میگه:آبه یِدِه. ترنزلیت میشه به =آب بده.گلدختر باهوشم جمله ی دو کلمه ای میگه.قربونت برم .دخترم بیهمتاست. با کلمه ی "نه" و فهومش هم کاملا آشنایی.اگه چیزی  مد نظ...
11 تير 1396

یاران جان، آرام جان

با هم از سیاست گفتیم،  از کتابهای جدید و خوب،  از خاطرات چشمک زن درگذشته و آینده ی جامع الاسرار.  شعر استعداد و قریه ی خدادادی میخواد و هر کسی توانشو نداره.خصوصا سبک نو.چون باید از نظر مفهوم مقوّی باشه و اگر چشم ازش آهنگی ندید حداقل روح حس کنه. چند بار از طرف خانه ی کتاب واسم دعوتنامه بصورت ایمیل و پیامک اومد برای شرکت در نقد و بررسی کتاب "یک روز مناسب برای شنای قورباغه" و دهمین نشست تاریخ شفاهی کتاب. و من چون محل برگزاری تهران بود تنبلی کردمو نرفتم. چند روز پیش هم برای رونمایی از یک کتاب مهم دعوت شدم که وزیر فرهنگ و ارشاد هم حضور دارن و قراره از تعدادی از نویسندگان و شاعران بزرگ از جمله آقای محمود دولت آبادی ع...
9 تير 1396

میرزا نویسی از همه جا

یکی از سرگرمیهات کسپر بازیه! یه پارچه سفید میندازم رو سرت و شمام تقلا میکنی بیای بیرون.تمام مدت جیغ میزنی و میخندی.و البته اگه کمی طول بکشه و نتونی بیای بیرون غر میزنی. قربون روح کوچولوم برم الهی عشقم.کسپر مامان . اینشتاین مامی.خانوم کوچولوی من خیلی باهوشه.جدیدن حموم و بطری آب رو نگاه میکنی میگی آبه. به عکسهای توی گوشی هم اشاره کردی گفتی عکش عکش.و البته بعدشم گوشی رو گرفتی پرت کردی!  گوشت رو پرسینگ نکردیم شاهدختم و گوشواره ننداختیم. دلم آشوب میشه درد بکشی.بزرگ شدی خودت برو هرتعداد خواستی پرسینگ کن و گوشواره بنداز.    انگار یه پروانه ی خوشگلی که از پیله در اومده. واسه تو اسفند بریزم توی آتیش دون.  پ ن: سپی...
7 تير 1396
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به شاهدختِ من می باشد